سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنز
 
قالب وبلاگ
پیوندهای روزانه

پدر مسن همراه پسرش در اتوبوس نشسته بودند که

کنار انها ?ک

زوج جوان بود .

اتوبوس که حرکت کرد پسر 25 ساله رو به پدرش

کرد و گفت :

بب?ن پدر درخت ها با ما حرکت م?کنند !

زوج جوان کنجکاو شدند که جوان چرا ا?نطور?ه .

بعد از مدت? دوباره

پسر رو به پدرش کردو گفت :

پدر خانه هاهم با ما حرکت م?کنند !

زوج جوان بس?ار کنجکاو بودند که پسر دست خود را

از پنجره ب?رون

برد و قطره ا? باران رو دستش چک?د .

بعد رو به پدرش کردو

گفت : پدر باران رو? دست من چک?د و پدر لبخند?

به او زد !

زوج جوان که د?گر طاقت نداشتند رو به پدر کردندو

گفتند :

ا?ا پسر

شما تازه ب?نا?? خود را بدست اورده ؟؟؟

پدر گفت نه اون مالداستاناس پسر  من واقعا منگوله دهن ماروسرویس کرده بااین سوالاش


[ دوشنبه 93/8/19 ] [ 12:11 صبح ] [ مرتضی ماهیگیر ] [ نظرات () ]
اومدم تواین هوای سردوبرفی قهوه درست کنم وکنارشومینه باآرامش قهوه بخورم وازپنجره بارش برف روتماشاکنم،بعددیدم توخونه مون نه شومینه داریم نه قهوه،هیچی دیگه نشستم منتظرم شلغمابپزن!


[ یکشنبه 93/8/18 ] [ 11:58 عصر ] [ مرتضی ماهیگیر ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 43974